بعضی اوقات نمی دانی چه بنویسی یا چه بگویی
مهندس کربلایی مصطفی حیدری زائر عارف بحق امام رضا(ع)، در سالروز شهادت آن امام و در خاک پاک مشهدالرضا به خیل عاشقان شهید آل الله پیوست.
آری مصطفی غریبانه رفت ...
خبر مرگش بسیار ناگهانی بود و هنوز هم با گذشت تقریبا یک روز از شنیدن این خبر شوکه هستم.
اولین باری که در دفتر کارمان در تهران مصطفی را دیدم انگار سالها همدیگر را می شناختیم، در همان برخورد اول صادق و صمیمی بود. شوخ طبع و با مرام. بعدها که ما به اهواز نقل مکان کردیم بیشتر به ما سر می زد و واقعا در آن تنهایی دوستی و برادری را نسبت به من ثابت کرد.
هنوز تکیه کلامش در هنگام دیدار (احوالت خان) در گوشم تکرار می شود. الان که دارم خاطراتم از مصطفی را مرور می کنم اشک در چشمان حلقه زده. مرگش را نمی توانم باور کنم.
مصطفی مصداق آیه شریه "قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى" بود و دنیا برای او کوچک و حقیر بود، به راستی خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کنند و پاداش آنان نزد پروردگارشان محفوظ است.
مصطفی جوان با استعداد و آینده داری بود که خیلی زود بار سفر بست و از این دنیای فانی گذشت. زائر امام غریب بود و غریبانه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
خدایش بیامرزد